سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
نسخه ام را بپیچ لابه لای بوسه هایت من مبتلا تراز هر دردی به درد بی درمان تو گرفتار شده ام...
همه چیز از همین اول صبحهاآغاز میشود، من چشم باز کردمتو را در آغوشم دیدم،چه شیرین است بوسه برپیشانی عشق زدن......
عشق جانمی شود این روزها کمی بیشترمال من باشیعشق جانمی شود کمی با من قدم بزنیمی شود در خیابان های مغرور با هم بستنی قیفی بُخوریمو بلند بلند بخندیممی شوددستانت را دور گردنم بیندازیاز پسرک سرچهار راه گل بخری روی سرم پرپر کنی هو بکشیعشق جانمی شود دستان گره خورده مان را بیشتر نشان این آدمک ها بدهیعشق جاندلم هوس کردهمرا ببوسی ....بوسه بزن بر پیشانی تب دار من ..که دلمبد جورهوای تورا کرده...در شهریور تبدار این روزها...
کنار تو بودن در جایی دنجپشتِ یک میزرو به روی یک فنجان قهوه تلخ،شیرین ترین اتفاق من است...
دستان زنانه ات را به من بدهتا دیر نشدهچشمهایت را ببندلب بُگشا،فریاد کن "دوستم داری"میخواهمشهد شیرین عشق رااز لبان تو بنوشم......
من پُراَمپُر از بوی اعتمادبا رنگِ سفیدپُر از بوی امنیتبا رنگی سبزپُر از رنگ قرمزبا وجود تومن پُر از بوی سیبمآغشته به بوی بهشتبا عطر پرتقال های سبز ،در خروش پُر تلاطم امواج دریامن پُر از خیالِ با تو بودنمبا طعم بوسه های ارغوانیت...
دُختَرَکَمدختر زیبای من!توهمان خودِ منیراه بروکودکی کنآرزو کنرویاهایت را منمی بافممیان گیس های خرمای اتبُدوزمین بُخوربزرگ شو...من تمام دردهایت را به جان می کشمدُخترِ زیبای من!خوشحال باشتو بزرگترین نعمت زندگی هستیآخ تو می دانی؟حالِ تو همان رویائ دیروز من است...
️دم صبح که شد من بیدارم تو بیا به آغوش کشیدنت با من بوسه باران کردنم با تو ...!️ ️️️...
در آغوش تو.. . لبخند زدن،پلک زدنهمانند نُت دل انگیزی ستکه سالها پیش گم کرده ام تنت ،بوی تمام شعرهای عاشقانه ام را میدهدمن با تو، متلاطم ترین موسیقی جهانم ️️️...
دل بردی و دل بردنت را دوست دارمرو راست!من عطر تنت را دوست دارمدر پیش صدها باغ گل تنهای تنهاگلهای روی دامنت را دوست دارمهستم زلیخایی و خلوت دوست, به بهمن چنگ بر پیراهنت را دوست دارمصدها هزاران شرط داری و قبول استآخر ولیکن لیکنت را دوست دارممن ضربه ها خوردم نشستم تاکه در خاک اما به هر ضربه, فنت را دوست دارمجان میدهم با شوق, گفتی: جان بده!جااااان!چون دیدن جان کندنت را دوست دارمجانم به لب میآید اینجا, خوش به حالت...
من به خورشید ایمانی ندارمچشم های تودست های تونفس های توآغوش توو صدایت که طنین می شود در گوشِ منایمانِ من استو این چنین عاشقانه گفتنم از برکت ِ صبح بخیر های توست جانِ من ️️️...
برای امروز میخواهم تمام دارای هایم رابه رُخ روزگار بکشمتوتوتوتوتومن ثروتمندمچون تو را دارم...
به طلوع عشق می نشینم صبح هاتا از پشت پرده ی آسمانت نگاهم کنیبرایم بخندی ، دوستم داشته باشیدوستت داشته باشم تا تمام روز بی قرار تو باشم ... ️️️...
به طلوع عشق می نشینم صبح هاتا از پشت پرده ی آسمانت زبرایم بخندیدوستم داشته باشیدوستت داشته باشم تا تمام روز بی قرار تو باشم ️️️...
نگران دست های من نباشبعد از توآشیانه ی هیچ پرستویی نخواهد بود......