متن ابوذر جمشیدی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ابوذر جمشیدی
انقدر زیباست که حتی گل های زیبا هم پیشش هیچ اند
باید با دقت انتخاب کنم
مبادا باز خوشش نیاید
زیباترین گل را از گل فروشی شهر میخرم
با اشتیاق به خانه میروم
در میزنم
-کیه
منم نفس جان درو باز کن
نفس جان درو باز کن منم
او سالهاست...
به آینه نگاه میکنم
دیگر برای تو جوان نیستم
صورتم و موهای زشتو بهم ریخته ام
لایق ت نیست
دیگر برای ت زیبا نیستم
من در تنهایی خود غرق توام
آنقدر به تو فکر کرده ام
که دیگر نمیدانم تو هستی یا رفته ای...
ابوذر جمشیدی
به آسمان نگاه میکنم
ت کدامین ستاره را دوست داری
شاید چشمان تو خیره به آن باشد
و چشمان پر نور تورا در ستاره ای دیدم
چقدر دیدن چشمای تو زیباست
در میان انبوه ستاره های کم نور....
ابوذر جمشیدی
گوشی ام ک زنگ میخورد احساس میکنم تو ای
جواب میدهم
صدای دختر نازکی است ک میگوید سلام
برق شوق در چشمانم حلقه میزند
جواب میدهم و او صحبت میکند
بازهم تو نیستی
میل سخن ندارم دیگر
ن با آن که پشت گوشیست و ن با هیچکس دیگر
میخواهم باز...