متن جذاب و زیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جذاب و زیبا
ازت ممنونم ...
در مسیری که می رویم
دستم را ول نمی کنی
حتی وقتی که از خودم دست می کشم
من خسته می شوم که تو خسته نمی شوی
من کم می آورم ...
که تو قوی تر از دیروز پیشم می مانی
با هم می دویم و باهم...
اگر میتوانستم باز باتو باشم
همه ی ثانیه های عمرم را نگاهت میکردم
بی آنکه پلک بزنم یا حتی نفس بکشم
فقط نگاهت میکردم
غرق چشمان قهوه ای رنگت میشدم
مژهای چشمانت انگار برگ های درخت ارغوان
دستانت ساقه ی درخت برباد رفته
و لب هایت ک لب های من...
ضربان قلبم!
در کنارم ندارمت
در آغوشم نیستی
عصرها چشم انتظار ورود گرمت به خانه ام نیستم!
اما خودت خوب می دانی
که همین گاه به گاه شنیدن صدایت
تنها دلیل موجّه ست
برای تداوم نفس کشیدنم!
به قلم شریفه محسنی `شیدا`
آغوشت دریاست...
آغوشت دریاست...
آغوشت دریاست...
و من چون ماهی سیاه بخت تنهایی هستم
که در تُنگی کوچک اسیر است
و دستی او را
در انتهای ساحل متروکه ای، رها کرده!
افسوس
که تنها نصیبش از دریا
نگاهی ست پر حسرت از دور و
داغی ست مانده بر دل ......
می توان زیبا زیست…
نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم.
نه چنان بی مفهوم که بمانیم میان بد و خوب!
لحظه ها میگذرند
گرم باشیم پر از فکر و امید…
عشق باشیم و سراسر خورشید…
عطیه چک نژادیان
صدا کردم خدا را
گفتم إبراهیمی برایم بفرست ،با تبر
موسایی، با عصا
اگر نمی شود حداقل عسیی را بفرست با دم مسیحایی
و خدا فقط نگاهم کرد
گفتم من هم معجزه می خواهم
درست در همین عصر
در همین مکان
در همین زمان
و خدا باز هم نگاهم کرد...
هنوز که هنوز است
شب ها تا عکست را بغل نکنم خوابم نمی برد.
هنوز صبح ها با یادت وشوق دیدن دوباره ات از خواب بر می خیزم
آری
رفتی
اما تمام خاطراتت با من زندگی می کنند
در باران با تو قدم می زنم،گاهی به یادت به همان رستوران...
گاهی باید رها کرد و رفت.
درست پشت دنیای این آدم ها قایم شد.
تنها از تو یک ارثیه به جا بماند، تا بارانی شود که بر سر عاشقان فراموشکار این شهر می بارد.
گاهی باید رها کرد و رفت، تا بدانند اگر مانده بودی، عاشق بودی، وگرنه رفتن را...