سه چیز تمامی ندارد تو و عشق و مرگ محمود درویش مترجم : احمد دریس
دیگر اصلا به آمدنت فکر نمی کنم هر آنچه که لازم بود به سرم آمد بهار تابستان پاییز و شبی بلند و جانکاه بنام یلدا
پدر نمرد بلکه آن شب به خانه نیامد مثل اینکه فهمیده بود قرار است یک شب دیگر بیشتر از شبهای دیگر شرمنده ی من و یلدا باشد!
دل تنگی، همان دردِ گشتن دنبالِ شادی گذشته است... ■شاعر: محمود درویش | فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ | ■برگردان: احمد دریس
می گویند: برای ات خواب های خوشی آرزومندیم آیا کسی هم هست که به من بگوید: برای ات واقعیتی زیبا آرزومندم خواب زیبا به چه کارمان می آید ما گرفتار واقعیتی دردناک هستیم ■شاعر: محمود درویش | فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ | ■برگردان: احمد دریس
شادی های این روزها مثل پاکت چیپس اند برای بچه ها از دور بزرگ می نمایند و چشم گیر و از نزدیک کم هستند و زود گذر