روزی آید که دلم هیچ تمنا نکند
وای بر من که دلم پر ز تمنای تو گشته ...
وجودم از تمنای تو سرشار است
روزی آید که دلم هیچ تمنا نکند دیده ام غنچه به دیدار کسی وا نکند
بند بند من آغوشت را تمنا می کند
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی ست ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر