یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
زان شبی که وعده کردی روز بعدروز و شب را میشمارم روز و شب...
لعنت به من و عشق تو و وعده ی مایت لعنت به من بی شرف مانده به پایت..!...
و دیگر جوان نمیشومنه به وعده ی عشقو نه به وعده ی چشمان تو......
وعدها دادم به قلبمتا ابد مال منی...رفته ای و از دل خود عذر خواهی می کنم!...
انتقام...؟ نه عزیزموعده ی ما باشه روزی که دلتنگم شدی...