آغوش تو شده ست حدود بهشت من شادم که با تو خورده گره سرنوشت من
چمدان بستی و از خاطره ها هم رفتی تا بمانم من و تنهایی خاطرخواهی
برای این که حالم بهترین حال جهان باشد کنار هفت سین تنها تو را من آرزو کرد
نخواه چشم ببندم به روی رفتن تو... که وقت رفتنِ جان، چشم باز می ماند...
دلم گرفته و کاری نمی کند باران چقدر حال و هوایم شبیه اهواز است!
نخواه چشم ببندم به روی رفتن تو که وقت رفتن جان ،چشم باز می ماند
بمان که بی تو مرا شعرها نمی فهمند بدون پنجره تکلیف نور روشن نیست!
در قنوت خود دعا کردم فراموشت کنم حاجتم در سجده اما دیدن روی تو شد
آغوش تو آرام ترین جای زمین است