متن باران کریمی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات باران کریمی
چشمانت،
دریاهایی بودند که طوفان های درد را در خود غرق می کردند،
در سکوتشان، تمام فریادهایمان دفن می شد.
دست هایت،
ریشه هایی بودند که در دل خاک، تمامی سنگینی دنیا را به دوش کشیدند،
تا من در آسمان های بی دغدغه پرواز کنم،
بی آنکه از درد های...
آخرهای پاییز است.
هوای سرد اهواز، از همیشه سنگین تر به نظر می رسد،
با طعمی از خاک و دود در دهان.
جیرجیرک ها در تاریکی شب، سکوت را به هم می زنند،
و قورباغه ها در برکه های کم نور، همچنان می خوانند.
یاد شب های یلدا، که کنار...
دل، حرمی ست مقدس،
خانه ای برای عشق های زلال، نه هر رهگذری که بی پرسش، در می کوبد.
برخی با دست های سرد و لبخندی گرم می آیند
نه برای ماندن،
که برای خاموش کردن چراغ هایی که در تو می درخشند.
قلبت را قلعه ای کن،
دیوارهایش را...