شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
عاشقم به جرم عشق مرا به دارم بزنیدبعد مرگم متهم به عشق هوارم بزنیدهر چه کردم دیدم که بازهم دل مندل نکند از دل تو بیایید و کنارم بزنیدمجنون مثل باد غریب و بی مکان ستبنشینید من که رفتم دیوانه جارم بزنیدمن از عشق فقط آه کشیدم شب و روزسیرم از آیین عشق طعنه به یارم بزنیدگفته بودم که من از سهم خودم میگذرمحال که رفتم هر چه دارید به بارم بزنید...