پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کاش بهاران شود و سال به پایان نرسددل به بیابان نزند عشق به زندان نرسدحلقه به هر در بزنم به هر طرف سر بزنمتا که غم از دوری تو به سوی هجران نرسد...
سال به پایان نرسد کاش بهاران نشودبغض به باران برسد عشق که پنهان نشوددر کلبه کنعان یعقوب که گریان بشودیوسف قصه کنعان او که خندان نشود...
سال من با تو سرآغاز بهاران من است...
به یمنِحضورشزمستان مبهاران ست اِسفند...
تو بهاری؟نه بهاران از توست ...️️️...