خنده هایم عجیب تب دارد سدی از گریه در عقب دارد همه شب اگر به شعر می کوبد از رنج و غمش به یار میگوید چون او را بی قرار می بیند هنوزهم در انتظار می بیند چندی ست اظطراب هم دارد با اینکه قرص خواب هم دارد در این...
بیا ای نازنین قبل از آنکه پاییز بیاید جان باغم را بگیرد زمستان آید و در برف سنگین شبی طوفان چراغم را بگیرد خدا شاید کند لطفی بیایی الهی ماه من برگردد آمین تو را میبینمت در خواب رنگین که میگویی چنین تو حرف سنگین تو مجنونم شدی حرفی که...
گیسو بسته ام به نسیم آمدنت بی قراری های دل را
بی مروّت ، اینقدر با موی خود بازی نکن دکترم گفته برایم بی قراری خوب نیست