ای رهگذر شبها، ای خستهترین رویا در باور این ظلمت، پیدا شو و پیدا ما از شعلهی ما شاید، این شب بگریزد باز از زمزمه هامان باز خورشید شود آغاز هر ذرهی تاریکی، چون تجربهای شد نور هر گریه، زبان شد تا، پیدا شویم از دور هر بغض شکسته را،...
شهامت می خواهد سرد باشی اما گرم لبخند بزنی
شهامت می خواهد دوست داشتن کسی که هیچ وقت هیچ زمان سهم تو نخواهد شد