ای رهگذر شب ها ای خسته...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ای رهگذر شب‌ها، ای خسته‌ترین رویا
در باور این ظلمت، پیدا شو و پیدا ما

از شعله‌ی ما شاید، این شب بگریزد باز
از زمزمه هامان باز خورشید شود آغاز

هر ذره‌ی تاریکی، چون تجربه‌ای شد نور
هر گریه، زبان شد تا، پیدا شویم از دور

هر بغض شکسته را، با مهر توان بستن
هر زخم دل‌آلوده، با عشق توان شستن

باید که صدای ما، چون صبح، رها باشد
در باغ سکوت شب، آواز خدا باشد

دلخانه اگر ویران، با مهر بنا گردد
در عشق اگر جاری‌ست، این خاک خدا گردد

ما ریشه زدیم این‌جا، در خاکِ همین رویا
در باد شکوفا شد، آواز دل تنها

بگذار نفس باشد، بی‌وحشت فرداها
بگذار قدم‌هایم، آرام شود با ما

بیدار شو ای خورشید از پشت هزاران غم
ما آمده ایم از شب با خرده چراغی نرم

ما شعله‌ی پنهانیم، در سینه‌ی شب‌ها هم
ما آینه‌ی فرداییم، در چشمِ جهان با هم

هر درد اگر سنگ است، ما جاده‌سازانیم
هر دشت اگر خشک است، ما چشمه‌ بارانیم

از خویش سفر کردیم، تا خویش رسد امروز
چون رود شدیم آزاد، چون کوه شدیم پیروز

در سینه اگر ایمان، در دیده اگر رؤیاست
دیوار نمی‌ماند، این پنجره ی فرداست

این خاک مقدس شد، با اشک شجاعت‌ها
این دشت معطر شد، با عطر شهامت ها

از ماست همین فردا، پس ما نه غریبانیم
ای عشق، بمان با ما، که بی تو نمی مانیم

محمد خوش بین
ZibaMatn.IR
خوش بین
ارسال شده توسط
ارسال متن