بیو غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو غمگین
خوشبختی حرام اعلام شد،
روز تولد من در گوش سرنوشت....
بغضم زندانبان اشک هایم است....
غمت آتش به گندم زار زد و ثمرم سوخت...
و کشتی صبرم در عمق چشمانت غرق شد....
و زخم هایم زینت می دهند تن عریانم را....
دفترشعرم خلاصه دردهایم است....
و تو از روی خرده شیشه های قلبم عبور کردی....
بهشت خبری نیست!سعادت تو در آغوش من معنا می گرفت....
مدت هاست که روح پر احساس خود را کشته ام و تبر بر دست بر تک تک درخت های امید دلم هجوم برده ام....
جهنم دیده را بهشت خدا فقط درمان است...!
به تنهایی بی تو خوشترم تا همنشین غیر شوم...
آن قدر دارمت
که انگار نه انگار
ندارمت
کسی بیشترین زخم را زد،که میگفت :
مرا مرحم زخم هایت بدان!!!!!!
شب جمعه است و حالم، این چنین است:
نهان، در خانه ی جان، غم نشین است؛
تمامم خفته در دنیای غمها،
مرا بستر، غمی، بغض آفرین است.
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
خوش به حال اونهایی که یکبار می میرند تمام می شود، نه اینکه مثل ما هر روز و هر روز بمیری و دوباره فردا از نو!!!!
و مرگ روزی قفل زندان مرا می شکند....
نشد، نمی شود، نخواهد شد؛واژه های تکراری زندگی من!
ای سیاهی شب دوستت دارم./چون توهمرنگ بخت منی
- دق ی ق ا ت وی ب ی ج ون ت ری ن ح ال تِ م م ک ن م!
ما کجا گمشده ایم..!
ته بن بست چرا ناپیداست؟
ماها قهرمانیم و بازنده میشیم!
برشی از ترانه
شرح درد نتوان داد....
زمستان شد و تو نیامدی و خاطراتت در ذهن یخ بستند....