یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
ور در لطف ببستی در اومید مبند...
ظلم است مرهم لطف از ما دریغ کردنچون داغ سوزناکیم چون زخم دَردمندیم...
لطف کن، از وسطِ خاطره هایم برخیز دورشو ای شبِ بی حوصلگی در پاییز...
دلخوش به خنده های من خیره سر نباش دیوانه ها به لطف خدا غالبا خوشند!...
خوشبخت آن دلی که گناهِ نکرده رادر پیشگاه لطف تو اقرار کرده است...
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهرحکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست...