امروز مادر را به خاک سپردیم حالا دیگر به طور کامل بی دفاع شده ام هیچ کس مرا در دنیا چنان دوست نخواهد داشت.
خسته ام خزیده چون کبوتری درقفس درنایی تازه از کوچ پنجره ها از راه رسیده... گویا پرستویی هستم که به شوق بهار تمام آسمان را شقایق چیده... خسته ام انقدر خسته ... که دلم میخواهد ، خواب ابدی تعبیر پلک هایم باشد... میدانی ... دنیا با من نساخت با ما...