متن غم عمیق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غم عمیق
اکنون بنظر می رسد صبور تر شدهام اما چراغی در وجودم خاموش شده است که دوست داشتم تا ابد روشن بماند.
او،
مهلتی از حزن و اندوه گرفت و
قدح حرفهایش را سر کشید
مهلتی از شعر گرفت و
خانهای با خیال بنا نمود
مهلتی از من گرفت و
آغوشش را آرزویم کرد و رفت!
برای قایم کردن شک و دودلیهایمان
او سیگاری روشن کرد و من ترسی بیپایان را!
او...
تا صدایم را بشنوی،
کلماتم گاه به نازکی ردّ پاهای مرغهای دریایی
بر شنهای ساحل فرومینشینند.
گردنبندیام میسازند،
زنگولهای مست،
برای دستانی که نرماند، چون خوشههای انگور.
کلماتم را از دور مینگرم—
هستند،
اما دیگر بیشتر از آنِ مناند، برای تواند؛
بر درد کهنهام میخزند،
چون پیچکی بر دیوارهای مرطوب....
خاطرات چشم تو،
بد قصد جانم کرده اند
کجای این دنیا نوشتهاند عشق گناهه؟
که اینطور همه دست به دست هم دادن تا ما رو از هم جدا کنن…
انگار بودن ما با هم، خار چشمیه برای دنیا.
انگار عشق ما، گناهیه که باید تقاص پس بده.
بمیرم برات…
برای اون لحظههایی که بخاطر من غم توی دلت...
به صلیب می کِشد
دلتنگی
نگاهم را در انتظارت
ای غم،
ای رودخانهی عریانِ گمگشته در کوهسار خاموش،
تو به دره گام نمینهی
مگر با شالی سرخفام بر گردن،
و یا میخکی سوزان در چنبرهی تاریکی،
یا زنبیلی از بوسههای شبنشین.
تو از ژرفنای پیکر آدمیان سر میزنی،
از سنگینی هزاران آهِ ناگفته،
و ناگاه،
سنگینتر از تاب استخوان،...
بغضی نهفته، در سراپای نهانم
انگار کن، تنهاترین والِ جهانم
از بس کسی درکم نکرده، هیچگاهی
دل را میانِ آبِ غمها میجهانم
بعد وداع،
آتش درونم،
می شکافد سنگ مرمر سیاه را
کز عشقت،در باطنم نهفته است...
اینکه هستی و ندارمت،
خودش غمی جدا از غم هاست.
گـ؋ـتم انگشتان בستت تاول زـבـہ ،پر از زخم است ..
چرا בم از בرـב פּ سوزش نمیزنی؟
خنـבیـב פּ گـ؋ـت בرـב زنـבگے بیشتر مے سوزانـב בگر جانے براے ـבم زـבن سوزش בستم نـבارم …
گـ؋ـتم یعنے چـہ ؟
گـ؋ـت:
ـבرـב פּ زخم زنـבگے قلبم را مے سوزانـב
בگر حوصلـہ و...
*الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون *
واژه ها را یاری همراهی نیست
وقتی بغض های گلوگیر در همدستی گدازه های آتش و دود گستاخانه حنجره را بستند تا شانه های بی پناه مان برای همیشه خمیده گردد ، گریزی نیست جز شمارش هق هق...
غم نبودنت بد به جانم ریشه زده.