جانم به جان تو بسته است بگو جانم!
مهربانم /جانم/نبضم ضربانم دست من نیست /عشقت افتاده به جانم
گاهگاهی که دلم می گیرد پیش حود می گویم آنکه جانم را سوخت...یاد می آرد از این بنده هنوز؟
من عرضه ی فراموش کردنت را ندارم دست پا چلفتی ترینم برای دور انداختن خاطره هایت تو بگو من با این قلب ناسازگارم چه کنم جانم...؟