پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اصفهانباآنهمهوسعتشدهنصفجهانیکوجبقدداریوکلجهانمگشتهای...
تو نباشی جهانم سرد است....
برایت بی الف خواهم فقط *فردای بهتر* راتو اما آرزو کردی *جهانم* بی الف باشد...
منزیر سایه ی مردانگیت خوشبخت ترین بانوی جهانم...
عشق تو به تار و پود جانم بسته استبی روی تو درهای جهانم بسته ست...
عشق تو به تار و پود جانم بسته ستبی روی تو درهای جهانم بسته ست...
با تو خوشبخت ترین آدم این قافله امکم نشو / دور نشوبی تو جهانم خالیست......
من هنوز خیال می کنمکه تو هر شب به من فکر می کنیقطعا من خیالباف ترینفراموش شده ی جهانم!...
دلبرمکنار تو من خوشبخت ترین فرد جهانم...
گل در بر و مِی در کف و معشوق به کام استسُلطان جهانم به چنین روز غلام استگو شمع میارید دراین جمع که امشبدر مجلس ما ماهِ رُخ دوست تمام است...
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشتاینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم...