متن جملات مأوا مقدم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جملات مأوا مقدم
تو را یک بار در کودکی ام ملاقات کرده ام
وقتی مادربزرگم قصه ی شاه پریون را تعریف میکرد ملاقاتت کردم!
تو از دلِ قصه های مادربزرگم آمده ای که اینچنین مشتاقت هستم:)
مأوا مقدم
همیشه، همه از ماه احساسی نوشته اند..
این بار من تعبیرِ ذهن خودم را مینویسم؛
ماه، همان ستاره ایست که تلاش کرده
بزرگ شده و رشد کرده است
بزرگی جثه اش بخاطر حجم زیادِ دانایی اوست!
معلوم است که خودش را جدا کرده با همه
حتما که دلیلی داشته...
هر...
اینجا هوا خوب است، پاییز آمده!
درختان زرد شده اند و آدم ها دست در دستِ هم
در خیابان ها راه میروند...
امسال اما مثل هر سال نیست.
بعضی تفنگ در دست، بعضی شعارِ آزادی سر داده اند
امسال کسی روی برگ های خشکیده عکس نمیگیرد، کسی در پارک ها...
به خودم می نگرم
چگونه دوست دارمت که در این
کهکشان عظیم
ماهِ کوچک خود میدانمت🌙
چه کردی با قلب این پسر که از خودش
عزیزتر میداندت..؟
ماه من / ماه بلند بالای من
آسمان شب را در آن دو گوی چشمانت جا داده ای
و من شب به شب...
با سیانوری که چشمانت در رگ هایم حل میکند به زندگی سلام میکنم، در موج های سیاه چاله ی چشمت رها میشوم و اثبات میکنم –سیاه– امیدبخش ترین رنگِ تاریخ است؛ اگر در رویِ تو ببینَمَش👀🖤
👤مأوا مقدم
تا نوشتیم دلمان گیرِ چند تارِ ابرویش شده
تاتو زد و ما در کمانِ جعلیِ صورتش گرفتار شدیم
مأوامقدم