متن مأوا مقدم
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مأوا مقدم
لبریز از عشق شدی
هر بار که نگاهت میکردم
و با چشم هایت
شعرهای نهفته در قلبم
را میخواندی...
مأوا مقدم
وقتی شب ها
یادت قلبم را تنگ میکرد و
بالشتکم را با رغبت در آغوشک حل میکردم
فهمیدم تو یک خیالی
و من خام ترین شاعرِ عاشقِ این شهر...
مأوا مقدم
چه صلح قشنگیست جنگیدن شانه با موهایت
انتهای چالوس دریاست و من غرقِ چشم هایت
مأوا مقدم
شاید هم ماه
جای تیری چوبیست
بر پیشانی آسمان
که مردی عاشق و شیفته خورشید
وقتی دلتنگ معشوقه اش بود بر آسمانِ سیاهِ شب
شلیک کرد...
مأوا مقدم
تو را یک بار در کودکی ام ملاقات کرده ام
وقتی مادربزرگم قصه ی شاه پریون را تعریف میکرد ملاقاتت کردم!
تو از دلِ قصه های مادربزرگم آمده ای که اینچنین مشتاقت هستم:)
مأوا مقدم
همیشه، همه از ماه احساسی نوشته اند..
این بار من تعبیرِ ذهن خودم را مینویسم؛
ماه، همان ستاره ایست که تلاش کرده
بزرگ شده و رشد کرده است
بزرگی جثه اش بخاطر حجم زیادِ دانایی اوست!
معلوم است که خودش را جدا کرده با همه
حتما که دلیلی داشته...
هر...
شعرهایم
دوست داشتنت را فریاد میزد
و تو نمیشنیدی...
مأوا مقدم
اینجا هوا خوب است، پاییز آمده!
درختان زرد شده اند و آدم ها دست در دستِ هم
در خیابان ها راه میروند...
امسال اما مثل هر سال نیست.
بعضی تفنگ در دست، بعضی شعارِ آزادی سر داده اند
امسال کسی روی برگ های خشکیده عکس نمیگیرد، کسی در پارک ها...
باز چه خنجری به قلبم میزند اگر بگویم هنوز دوستش دارم؟
من از کشته شدن میترسم
اگر قرار است بعد از آن نفس بکشم..
مأوا مقدم
تو سرپوشِ تمام نامهربانی های زندگی ام هستی؛ حتی اگر خودت باعثِ رنجم باشی:)🖇🫀
👤مأوا مقدم
رو به رویم بیشه ایست کبیر
وقتی نگاهت را مهمانِ چشمانم میکنی!
من جنگلبانِ آن شاخسارهای جَمیلَم
نِگاه بانِ دَلیرِ آن وَط|تن
سرای امیدم💚👀🌱
👤مأوا مقدم
به خودم می نگرم
چگونه دوست دارمت که در این
کهکشان عظیم
ماهِ کوچک خود میدانمت🌙
چه کردی با قلب این پسر که از خودش
عزیزتر میداندت..؟
ماه من / ماه بلند بالای من
آسمان شب را در آن دو گوی چشمانت جا داده ای
و من شب به شب...
آنهایی را که دوست داریم خیلی قدرتمند هستند چون میتوانند با یک حرکت، یک حرف و یک نگاه ویرانت کنند!
آنها همانقدر که آبادگرهای خوبی اند، ویران کننده های بی رحمی هستند.. .
👤مأوا مقدم
راست میگفت جمشید!
«ندیدن بهتر از نبودنه»
فرسنگ ها فاصله باشد، اما او در دلت و مهم تر از آن تو در دلش باشی و بدانی که آخرت این عشق خیر است...
بخدا که فاصله ها حریف عشق نمیشوند.
👤مأوا مقدم
با سیانوری که چشمانت در رگ هایم حل میکند به زندگی سلام میکنم، در موج های سیاه چاله ی چشمت رها میشوم و اثبات میکنم –سیاه– امیدبخش ترین رنگِ تاریخ است؛ اگر در رویِ تو ببینَمَش👀🖤
👤مأوا مقدم
مویش را بلند کرده، قد و بالا و لباسش همچنین
سرمه ی چشم، خط لب، تیر و کمانِ ابرویش همچنین
بخت من اما به کوتاهی عمر گیلاس های روی لباسش میرسد! وقتی باید باشد و ندارمش..
مأوا مقدم
آفتاب هر روز میرود و ماه هرشب می آید، درختانِ دیارم هر فصل میوه میدهند و بچه های همسایه قد میکشند، خودم چندین مرتبه شمع تولد فوت کرده ام، برف های قله ی کوه ها چند باری به رودخانه ها ریخته اند و کشتی های آسیایی به آمریکا رسیده اند،...
بعد از رفتنت نگاهت را برای چشمانم حرام کردم
اما تو، بعد از روی هم رفتنِ پلک هایم پیدایی..
اهریمنِ خوش رویم
خوب بلدی چه کنی تا عاصی شوم
که حالا من تبهکار ترین ناکرده گناهِ این داستان شده ام..
👤مأوا مقدم
یه روزی جلوی میلیون ها نفر
شعرایی که میخونم رو تقدیمت میکنم
و میگم که تو دلیل پیداشِ تک تک کلمات شعرامی.. مأوا مقدم
به تو می اندیشم دلم تنگ و رکابی ام بیشتر از قبل در تنم زار میزند! به دنبال تو در آهنگ هایی میگردم که صاحبانشان در دنیای خود یکی مثل تورا گم کرده اند.. رودهای روی کویرِ دستانت را با رغبت به آغوش کشیده ام تو حالا در من جاری...
وقتی که شب را تا سحر
در آغوشِ خودم داشتمت؛ به جرعت ادعا میکنم کُلِ دریاهای این سیاره را
یک تنه شنا کرده ام..
مأوامقدم
مینوشتم صبح و شب از این طالعِ نحس و ناپسند
که دست در موی تو رفت و نوشتم خوشا به این بخت بلند
مأوامقدم