پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
طغیان گناه آ ب نیست ٬ نشانه ی زنده بودن آن است . وقتی راه را به روی رودی می بندیم ٬ ٬ رود نمی میرد بلکه می افتد میان باغ ها وخانه ها و هرچه سد راهش باشد ویران می کند . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
هر وقت مرضی همه گیر و بی درمان دیدی ٬ بدان باعثش تله ای بوده که از دست رام کننده اش فرار کرده . تاریخ چیزی نیست جز فرار و رام کردن تله ها و تله شده ها . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
تاریخ چیزی نیست جز فرار و رام کردن تله ها و تله شده ها . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده...
امروز مبتذل تر ین آدم ها در شبکه های مجازی از نیچه و بتهوون و گالیله هم مهم تر و محق تر هستند چون لایک و دنبال کننده ی بیشتری دارند . این سیستم به مرور فر زندان مان را وادار می کند که برای حضور در این نظم نوین و مسابقه ی دیوانه و ار تبدیل به موجودات عجیبی بشوند که به هر نوع ابتذال و تسلیم و حماقت تن بدهند تا بخش مهم تری از این سیاه چاله به نظر بیایند / محمد رضا کاتب...
در زن ها یک اندام عجیبی هست که دردها و زخم ها شان را تبدیل به لذت وزندگی می کند . زن ها غول ها یی هستند که مردها از ترس شان آن ها را تو چراغ جادو حبس می کنند و بعد از شان می خواهند که آن ها را به آرزو ها شان برسانند/ محمد رضا کاتب / رمان رام کننده...
می دانی علت مرگ وزندگی آدم ها چیست ؟ احتمالات است .کسانی که قواعد احتمالات را نادیده می گیرند زودتر از آن چه که باید نابود می شوند یا صحنه را ترک می کنند . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /....
علامت آدمی که تو تله افتاده این است که مزه ی هیچ چیزی را درست و حسابی نمی فهمد ، حتا متوجه ی تلخی و شیرینی حوادث دیگر نمی شود . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
کاری که آدم در تمام عمرش ازش دست بر نمی دارد فرار است . فرار های جور و اجور و عجیب و غریب . هر چه فرار های آدم بیشتر باشد معلوم است به مهلکه نزدیک تر است . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
در زندگی هر چیزی ، حتی بهترین و زیبا تر ین چیز ها یی که وجود دارد به سرعت می تواند تبدیل به تله بشود و هر تله ای تبدیل به فرصت و رو شنایی./ محمد رضا کاتب / رمان رام کننده...
می دانی علت مرگ وزندگی آدم ها چیست ؟ احتمالات است .کسانی که قواعد احتمالات را نادیده می گیرند زودتر از آن چه که باید نابود می شوند یا صحنه را ترک می کنند . آدم های باهوش و خوش شانس کسانی هستند که احتمالات را می بینند و بهش احترام می گذارند . تمام اختراعات و ابتکارات بشر ، فر زند احتمالات دوری است که جدی گرفته شده . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
مشکل اکثر آدم ها این است که بیشتر از آن چیزی که لازم است فکر می کنند و این باعث می شود کمتر عمل کنند . چون فکرها و سوال ها ی بی خود شان باعث می شود حماقت یا حالا بگو قدرت و ایمان شان را از دست بدهند . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
زن ها غول ها یی هستند که مردها از ترس شان آن ها را تو چراغ جادو حبس می کنند و بعد از شان می خواهند که آن ها را به آرزو ها شان برسانند. / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
تنها راهی که داری این است که سعی کنی با چشم یک زن دنیا را تما شا کنی. آن وقت است که می بینی کار ها چه راحت پیش می رود . در زن ها یک اندام عجیبی هست که دردها و زخم ها شان را تبدیل به لذت وزندگی می کند . اگر نسل بشر امروز این جاست فقط کار آن ها ست . آن ها آن قدر باهوش هستند که حتا این را به رخ خودشان و مردها نمی کشند . زن ها غول ها یی هستند که مردها از ترس شان آن ها را تو چراغ جادو حبس می کنند و بعد از شان می خواهند که آن ها را به آرزو ها شان...
برای آدم های این دوره ، مقدس تر ین چیز در دنیا قواعد است . چون این قواعد است که تعین می کند کجا جه طوری باید زندگی کنی تا درد کمتری بکشی . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
علامت آدمی که تو تله افتاده این است که مزه ی هیچ چیزی را درست و حسابی نمی فهمد ، حتا متوجه ی تلخی و شیرینی حوادث دیگر نمی شود . باید زرنگ باشیم و قبل از این که تمام شویم ، یک خرده شروع شویم . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
تله ها مثل علم و زمان بی رحم هستند و هیچ وقت مهلت بیشتری به هیچ کس نمی دهند . و این طوری تله ها ، آدم ها را به بازی می گیرند و برای مدتی بخشی از آن ها را از کار می اندازند . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده...
یکی از هدیه های بزرگ دنیا به آدم های بزرگ ، سد ها ، سختی ها و دشمنان بزرگی است که مقابل آن ها قرار می دهد . واین طوری است که آدم های خیلی معمولی به خاطر موانع بزرگ سر راه شان نا غافل تبدیل به بزرگ تر ین آدم های آن دوران می شوند . / محمد رضا کاتب...
زن ها به خاطر هوش شان است که به مرد ها شان دروغ می گویند چون می دانند راستی که قصد کشتن زندگی شان را دارد از هر دروغی بی همه چیز تر است / محمد رضا کاتب/...
فقط شکل و شمایل تنهایی مان است که به مرور عوض می شود و ما فکر می کنیم تغییر کردیم . / محمد رضا کاتب / رمان لمس /...
بود و نبود و دیدن و ندیدن چیز ها را ما یاد می گیریم و بلد می شویم که چطورباشند یا نباشند . / محمد رضا کاتب / رمان لمس /...
گفتار و اعما ل مان هزار تا نتیجه ی خوب و بد به بار می آورند که از چشم ما مخفی هستند . چه بخواهیم و چه نخواهیم تاوان کار ها ی مان در لباس یک حادثه ، آدم یا شی ٔ می آ ید سراغ مان. به وسیله ی چیزهایی که دیده نمی شوند بهتر می شود دیدنی ها را دید . / محمد رضا کاتب/ رمان لمس /...
وقتی عشقت را از دست می دهی ، قصه ها ش دیگر تمام بشو نیست چون جای خالی یک دندان تو دهان ، بیشتر از شصت وشش تا دندان سالم درد و قصه دارد برای گفتن. / محمد رضا کاتب /...
ملت قصه ها ی ساده و سر و ته دار را می خوانند تا بفهمند کار بد ، بد است وچیز های خوب ، چقدر خوب است.چرا باید هزار صفحه داستان بخوانیم یا دو سال یک سریال در پیتی را دنبال کنیم تا چیز های به این سادگی را برای هزار یکمین بار بفهمیم ./ محمد رضا کاتب/ رمان لمس...
اگر بدبختی دائمی ای پا گیرت نباشد ؛ همین طور الکی راه هم که بروی باز خوشبختی .محمد رضا کاتب / رمان لمس...
آدم های نترس شکست و مرگ خودشان را پیش خور می کنند و بعد مجبور می شوند یک عمر دنبال مرگ و شکست شان بگردند تا بلکه پیدایش کنند . / محمد رضا کاتب...
حتی مرگ یک جور فکر است یا بازی ذهنی . مرگ خلاصه یا شبیه یک تکه از زندگی ماست که معلوم نیست چطور از ما جدا می شود و زمانش که شد غافلگیرمان می کند . / رمان لمس / محمد رضا کاتب...
ما تو زندگی دو جور داستان داریم . داستان ها یی که قبل از تو یک بد بخت دیگر ی ثابت شان کرده و داستان ها یی که یکی باید پیدا بشود و از جانش بگذرد تا بتواند ثابت شان کند . / محمد رضا کاتب/ رمان لمس...
امید داشتن تو این وضعیت حتی از کار تو معدن هم سخت تر است چون می دانی با آن امید داری به خودت کلک می زنی تا با آرامش بیشتری عمرت را تلف کنی . / محمد رضا کاتب......
امید داشتن تو این وضعیت حتی از کار تو معدن هم سخت تر است چون می دانی با آن امید داری به خودت کلک می زنی تا با آرامش بیشتری عمرت را تلف کنی . / مجمد رضا کاتب...
به وسیله ی چیزهایی که دیده نمی شوند یا وچود ندارند بهتر می شود دیدنی ها را دید . / محمد رضا کاتب / رمان لمس...
مردها دروغ های زن ها را باور می کنند چون دروغ شیرین است از جنس خیال و رویاست . / محمد رضا کاتب / رمان لمس...
برای باختن هزار دلیل و راه خلاقانه پیدا می کنیم . در صورتی که برای بردن فقط یک بهانه لازم داریم . برنده های دنیا می دانند باید اول از خودشان ببرند . / محمد رضا کاتب / رمان لمس /...
همه تنها هستیم . فقط شکل و شمایل تنهایی مان است که به مرور عوض می شود و ما فکر می کنیم تغییر کردیم . / محمد رضا کاتب / رمان لمس /...
خیلی از چیز ها به مرور زمان شکلش عوض می شود اما تنهایی آدم همیشه همان قیافه ی همیشکی اش را دارد . / محمد رضا کاتب / رمان لمس /...
دنیا لب تا لب پر شده است از چیز ها یی که وجود ندارند اما باز روی زندگی ما تاثیر خودشان را می گذارند . هیچ جوری نمی شود فهمید ریشه در چه احتمالی داشتند که این طور از چیز های واقعی هم واقعی تر شدند . / محمد رضا کاتب / رمان لمس /...
نود و نه در صد قتل ها بی صدا هستند چون آدم ها به وسیله زندگی و انتخاب های اشتباه شان خود شان را به قتل می رسانند . / محمد رضا کاتب / رمان لمس...
رابطه ی یک زن و مرد ، مثل رابطه ی یک بازجو و متهم است . هر کسی بتواند چیز بهتری رو کند می نشیند روی صندلی بازجو ، و آن یکی را مجبور می کند نقش متهم را قبول کند . محمد رضا کاتب/ رمان لمس/...
غصه ها و آرزوهای آدم هفت تا جان دارند. وقتی می کشی شان میروند لباس عوض می کنند وبا یک سر و وضع تازه بر می گردند دوباره تو زندگیت . این که چطور می شود حریف هر چیزی شد اسمش می شود زندگی . رمان لمس / محمد رضا کاتب...
راز گم شدن خیلی از چیز ها یی که داشتیم و حالا دیگر نداریم این است که نتوانستیم دلیلی همیشگی برای وجود شان پیدا کنیم . / محمد رضا کاتب / رمان لمس...
تجارت به من یاد داده درختی که میوه نمی دهد میان اجاق جایش است . این طوری به خودم می فهمانم اگر نجنبم حقم است بسوزم . و این باعث می شود بترسم و نتوانم وقتم را تلف کنم. / محمد رضا کاتب / رمان لمس...
تو هر دوره ای از عمر آدم معنی خوشی و خوشبختی عوض می شود . برای همین متوجه ی وجودش نمی شویم . وقتی جوانی چیز ها یی باعث خوشبختی ات می شود که تو پیری همان ها باعث بد بختی ات می شود . / محمد رضا کاتب /رمان لمس...
بعضی از آدم ها با انتخاب های بدشان زندگی و حتی مرگ شان را پیش خور می کنند و بعد می مانند تا ته خط باید چکار کنند . محمد رضا کاتب / رمان لمس...
زن بودن خودش یک جور خفت وبیگاری است . یک جور فحش ونفرین است حتی برای سگ ها . /محمد رضا کاتب / رمان لمس...