متن فرار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فرار
من باید میرفتم…
به سمتی که هیچ نقشهای مرا نمیشناخت،
به جایی که سایهها، از دردِ نور قد میکشیدند
و خندهها، روی لبها با بغض معامله میشدند.
من باید میرفتم...
پیش از آنکه نامم را از دهان این خیابانهای خسته پاک کنند،
پیش از آنکه خاطرههایم روی دیوارهای زنگزدهی شهر،...
عاشق سگی هستم
که در زندگی گربه ها،
موش بدواند...
مگر آدم تا کی قدرت دارد فرار کند؟ فرار سخت تر از جنگیدن است. / محمد رضا کاتب / برشی از رمان رام کننده /
کاری که آدم در تمام عمرش ازش دست بر نمی دارد فرار است . فرار های جور و اجور و عجیب و غریب . هر چه فرار های آدم بیشتر باشد معلوم است به مهلکه نزدیک تر است . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /
هرکسی در یه برهه از زندگی ، دلش می خواد از زندگیش فرار کنه ، این تنها چیزیه که تو وجود همه آدما مشترکه.. ..
علیزاده✍
تلخ ترین حادثه قرن این است
انسان از خودش فرار کند
از زادگاهش، از پدر مادرش
از مکانی که زندگی میکند
از چهره اش، از زبان مادری اش
گریز کند از هرچه که مربوط به خودش است و نقابی برچهره بگذارد که هیچ گاه \خودش\ نبوده
باز هم مانند گذشته از غربت و دغدغه ی آدم ها فرار،
و به خانه ی مهربان ترین مادربزرگ دنیا پناه آورده بودم.
برعکس خانه ی مامان که باید روی مبل بنشینم، روی فرش های دستبافت آبی آسمانی مادربزرگ نشسته ،
و تکیه بر پشتی های آبی طلایی اش داده...