فریادِ بی صدای درختی شکسته ام / تنها کنارِ نعشِ نحیفم نشسته ام ... «آرمان پرناک»
دخترم ! ساعت ها از بر داشتن جنازه ام گذشته است خسته ام- از گوشه ی این تابوت بوی بی رحم نعنا می آید بوته های سبز نعنا را کنار قبر مادرم کاشته بودم این روزها مویرگ های دستم به بن بست رسیده اند و چشم هایم به تاریکی تابوت...