دوست داشتن، حسِ غریبِ ظریفی ست که محکم است. مانند ریشه های یک درخت تنومند که شاخه های ظریف و برگ هایی شکننده دارد. دوست داشتنِ یک فرد، ریشه ی رابطه است و غم ها، خشم ها و ترس ها همه حوادثی غیرقابل اجتناب در رشدِ رابطه است. دوست داشتن...
دیگر چیزی نمانده صدای پایش را میشنوم عطرش را حس میکنم و باز هم وجودم آکنده از حس غریب دلهره میشود پادشاه قلبها ...! پادشاه فصلها ...! دیگر چیزی نمانده خودنمایی کن بارانت را بفرست جلا بده چشمانی را که منتظرند تا با ابرهای تو همراه شوند
حس غریبی دارم روزهایِ برفی روزهایی ڪہ صورتم از سرما می سوزد و دست هایم در جیبم هم گرم نمی شود… سُر می خورم و می افتم و خودم بلند می شوم… خودم خودم را می تڪانم و ادامہ می دهم… چیزی درونِ سینہ ام دارد یخ می زند از...