ڪاش میشد تورا از خیال بیرون ڪشید... ڪمی بوسیدت ڪمی به چشمانت خیره شد ڪمی موهایت را نوازش ڪرد تورا به آغوش فشرد و یڪ لبخند تورا مهمان شد...
عُصیانِ لبت را... نفروشم به بهشت که بهشتی نَبود خوشتر از این کنج لبت!
هرروز.... عاشقانه تر مینویسم ؛ تاهمه تب کنند درحسرت داشتن معشوقه ای شبیه تو....!!!️
تو روح منی چون بروی جان رود از تن