هجران تو مقدور نتواند بود وز چشمان تو مهجور نتوانم بود خیال رخ زیبای تو در صبو خواهم ریخت کهنه شراب گردد، وضوی عشق گیرم سرسجاده خویش، غم هجران تو گویم