متن هجران دردناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات هجران دردناک
دلم چون برگ بی فصل است که بر خاک هوس افتاد
تو خورشیدی که میتابی به روی شاخه ی فریاد
نگاهم کن همین حالا که من از دود بیرونم
نه خاکستر نه ویرانم من از دیروز مجنونم
جهان بی تو چه بی معنا چه بی تصویر و دلگیر است
و...
چه سخت است؛
وقتی مجبوری:
حجمِ فریادت را،
قورت دهی؛
و در تنهاییِ محض،
بغض بارانزده را،
نفس بکشی!
به جهنمم کشانده، لب داغ مست تو.
بمان ، که مرا با خیالت توان زندگی نیست.
هر لحظه نبود تو مرا، پیر ترم کرد.
این التهابِ مانده در قلبِ پر از خون
لیلای دل را کرده بس شیدا و مجنون
شدم، در عشقِ تو، لیلای مجنون
شد احساسِ درونم، غرقهی خون
نمیخواهی بفهمی، هرگز این را
که میبارد دلم، در هجرت اکنون
چشم انتظارم.
روزگار تلخ بی تو بودن به سر شود.
گریستم برای نداشتن کسی که...
به حال و روز دیوانگی ام خندید...
در خیال تو شبی تا به سحر سوختمی
همچو شمعی که در آتش به شرر سوختمی
آتش عشق تو در سینه چنان شعله کشید
که چو پروانه در این شوق و خطر سوختمی
چشم مستت چو به جادو دل من را میبرد
در تب هجر تو هر لحظه دگر سوختمی...
نگاهت آتش عشقی به جانم میکشد هر شب
مرا در شعلههای امتحانم میکشد هر شب
چو پروانه به گرد شمع رویت میزنم پر را
غم هجران تو تا آسمانم میکشد هر شب
نشسته در کمین چشم مستت همچو صیادی
به تیر غمزه سوی آشیانم میکشد هر شب
به باغ دل...