متن چشم انتظار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چشم انتظار
دیگر مرا به درد فراقت شکیب نیست
زیرا امید دیدن رویت نصیب نیست
دردی نشسته بر دل چشم انتظار من
حتی دوای درد من امن یجیب نیست
هر چند عمر من همه طی شد درانتظار
آب ازسرم گذشت که این هم عجیب نیست
خو کرده ام به درد وتب انتظارتان...
چگونه نبودنت را تحمل کنم؟!
وقتی که تمام زندگی
یک سره چشم انتظار آمدنت بودم.
شعر: رفیق صابر
ترجمه: زانا کوردستانی
مدت هاست چشم انتظارتم
اما هرگز بازنگشتی به نزد من،
بخاطر فراق تو و تنهایی خودم،
دلم آتشدان غم شده است
دیگر تمامش کن این انتظار بیهوده را،
موهایم تمام سپید شدند،
همانند برف های نشسته بر قله ی آن کوه روبرویی...
شاعر: خالد شیدا
برگردان: زانا کوردستانی
شکوفه ها هم میوه شدند،
و من هنوز،
به رد تمام جاده ها خیره مانده ام،
آه... تو کجایی؟!
شعر: شاده علی
ترجمه: زانا کوردستانی
تنهایی چنین ست:
آفتاب طلوع کند و
دوباره غروب کند و
همچنان چشم انتظار کسی باشی!
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه: زانا کوردستانی
اسمت را می نویسم و
ساعت ها به تماشایش می ایستم!
یکهو ضربان قلبم تند می شود،
شبیه قلب اسیر چشم انتظاری
که منتظر است
نامش را برای رهایی صدا بزنند.
شعر: ابراهیم اورامانی
ترجمه: زانا کوردستانی
من تو را چشم انتظارم روز و شب
یک تو کم دارم ، کنارم روز و شب
چشم انتظار تو نیستم!
چشم انتظار خودمم!
که با تو رفت و
برنگشت...
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
مردی تنها
چشم به انتظار خداست،
گرچه می داند که خدا نیست!
خدا نمی آید.
اما تنها آن مرد
چشم به انتظار خداست...
شعر: رفیق صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
برگرد!
پیش از آنکه غروبی آکنده از غم، مرا در گلوی روز فرو کشد و
جانم را به ورطه ی هلاکت بکشاند،
روزها می گذرند و شنبه ها از دور و نزدیک نزد من می آیند و
خطابم می کنند: تو که هنوز اینجایی!
-- آری، من اینجایم!
چشم انتظار،...
تویی ای نازنین، زیبا نگارم
که روشن میکنی شبهای تارم
میان این همه تنهایی و غم
تو را با چشم تَر، چشم انتظارم
بادصبا
مادر مادر مادر یک شب دیگر تو بیا و در کنارم باش
مادر مادر امشب بار دیگر تو بیا چشم انتظارم باش
کودک بی تابم به دنبال تو می آیم گم شده در راهم
سردم شده میلرزم دنبال تو میگردم برگرد بریم باهم
بعد از تو
بعد از تو دائم با خودم درگیر هستم
شاکی ترین آواره ی تقدیر هستم
وقتی مرام و مذهبم جز عاشقی نیست
خواهی نخواهی لایق تکفیر هستم
مثل پر کاهی که می افتد در آتش
در التهاب و چرخش و تغییر هستم
صد مولیان دردم به تیمور نگاهت...
تویی ای نازنین، زیبا نگارم
که روشن میکنی شبهای تارم
میان این همه تنهایی و غم
تو را با چشم تَر، چشم انتظارم
بادصبا
هر که رد شد گفت:
الهی چشم انتظار نمانی...
و ندانستند که من سال هاست که چشم انتظار چشم های تو هستم در این کوچه ی متروکه...
منتظر ماندم تا قدم به زندگی ام بگذاری.
صبر کردم تا یخ غریبگی ات آب شود و گرم بگیریم.
صبوری کردم تا علاقه مان دو طرفه شود.
تحمل کردم تا علاقه ات را به زبان بیاوری.
منتظر ماندم تا مرا لایق اهمیت دادن بدانی.
صبر کردم تا برایم وقت بگذاری....
خانه باغ ✍مهرانه
چشم انتظارند
پنجره های تمام قد
ثانیه شماری می کنند
آمدنت را!
متحول شده اند
زمین تا آسمان!
رقم می زنند
اتفاقاتی شگفت را
در یک چشم به هم زدن⚘
فاطمه نعیمی(مهرانه)
قاصدکهای رها