شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
تو زیبایی، زیباترین شعر من!سکوتِ طولانیِ عشق!رگِ سُرخِ حیات!دقیقه هایِ متوالیِ دوست داشتنم!تو زیبایی! ...
بی تو لبخندم به یکباره، ز لب کوچید و رفتاز غمت گفتم ولی غم، آهِ دل را دید و رفتجان زحسرت سوخت و خاکسترش بر باد رفتبر منِ دلسوخته، خندان دلی؛ خندید و رفتدستِ بی رحمِ زمانه تا بزد سیلی مراپیش چشمم بی سروپا بی کسی،رقصید و رفتمن پر از تنهایی ام تنها رهایم کرده ایبی تو حتی هم خیالت با دلم جنگید و رفتدر فراقت آرزوهایم به پای دار رفتآفتابا ! رفتنت را، سایه هم فهمید و رفتگلشنِ پر سبزه ی قلبم ز بی مهری توشد خزانی، مهربانم ناگهان؛ خشک...
دلسوخته را درمان آب نیستجرعه ای شعر بنوشانیدش......