بیا لباس هم باشیم دکمه دکمه رویِ تن هم بوسه بدوزیم دلم می خواهد دستِ من در آستینِ تو باشد دستِ تو در آستینِ من طوری که عطر تنمان گیج شود و آغوش، نفهمد چه کسی آن یکی را بیشتر از آن یکی دوست دارد راستش را بخواهی من از...
بلند شو آرایش کن دلم برای سرمه ات تنگ شده برای رنگ تازه گیسویت برای همان رقص ساده و نگاه آرام که می اندازی ! با توام بلند شو دیر شده باید برویم و زود برگردیم دلم برای آمدن از مهمانی تنگ شده وقتی که خسته روی تخت می افتی...
جنگ نرم یعنی دو نفر سر این که کدام آن یکی را بیشتر دوست دارد به جان هم بیفتند .
داشتم رقص زیبای تو را تصور می کردم که خدا آهسته به شانه ام زد و گفت: یک خرده جابه جا شو من هم ببینم
بیا لباس هم باشیم و دکمه دکمه روی تن هم بوسه بدوزیم دلم می خواهد دست من در آستین تو باشد دست تو در آستین من طوری که عطر تنمان گیج شود و آغوش ، نفهمد چه کسی آن یکی را بیشتر از آن یکی دوست دارد راستش را بخواهی...
من گفتگوهای طولانیِ قبل خواب را دوست دارم آن جایی که هر دومان خیره به سقف سر یک جمله ی ساده اما دلچسب روی شانه، سمتِ هم بر می گردیم
طوری در دلت می نشینم که کسی به غیر من جا نشود...
شهر بوی خوبی گرفته یا شال گردنت را جایی جا گذاشتی یا پنجره ی اتاقت باز مانده یا همین اطرافی
دست مرا محکم بگیر و ول نکن! من از بلندی روزهای بی تو می ترسم..️
من گفتگوهای طولانیِ قبل خواب را دوست دارم...️ آن جایی که هر دومان خیره به سقف... سر یک جمله ی ساده اما دلچسب... روی شانه، سمتِ هم بر می گردیم . . . ! ️️️
دست هایت را دور من گره بزن مرا وادار به گفتن نامت کن مثل نخی که دانه های تسبیح را دورهم جمع کرده بغلم کن من مقصدم گیسوت نباشد همه ی دوستت دارم هایم می ریزند گم می شوند...!!️