ریچارد باخ: زندگی هیچ نمی گوید؛ نشانت می دهد...!
ریچارد باخ : به ندای زندگی گوش بسپار همه ی آنچه را که نیاز داری درباره ی خودت بدانی نشانت می دهد
ریچارد باخ : یک عمر در انتظاری تا بیابی آن را که درکت کند و تو را همان گونه که هستی بپذیرد و عاقبت در می یابی که او از همان آغاز خودت بوده ای! یادداشت های مرد فرزانه
ریچارد باخ: وقتی کسی هدفی غیر از آنچه همه دارند دنبال کند، می گویند یا خداست یا شیطان!
ریچارد باخ : ترجیح می دهم تنها باشم و با وقار تا اینکه در رابطه ای باشم که به خاطرش لازم باشد عزت نفسم را قربانی کنم.
ریچارد باخ : یک کلمه ، تنها یک کلمه را به خاطر بسپار و دیگر مشکلی نخواهی داشت کلمه متفاوت را به یاد داشته باش ؛ تو با هر کس دیگری در دنیا فرق داری
هر چه بیشتر می خواهم چیزی را به انجام برسانم، کمتر اسم آن را کار می گذارم.
به دنیا اجازه بده آنطور که انتخاب می کند زندگی کند، و به خودت اجازه بده آنطور که انتخاب می کنی زندگی کنی.
از آینده های احتمالی کناره گیری نکن مگر اینکه مطمئن باشی چیزی برای یاد گرفتن از آنها نداری.
ساده ترین چیزها معمولا واقعی ترین ها هستند.
اگر در دفاع از محدودیت های خود صحبت کنی، پس مطمئنا دارای آن محدودیت ها هستی.
من زندگی خود را دادم تا شخصی که الان هستم بشوم. ارزشش را داشت؟
آنچه چشمهایت به شما می گویند باور نکنید. همه آنها نشان می دهد محدودیت است. با درک خود نگاه کنید ، آنچه را که از قبل می دانید پیدا کنید و راه پرواز را خواهید دید.
داستان های عشقی واقعی هیچ پایانی ندارند.
چیزی که کرم پیله ساز پایان دنیا می نامد، استاد آن را پروانه می نامد.
این آزمونی است که بفهمید آیا ماموریت شما روی زمین به پایان رسیده است: اگر هنوز زنده هستید، پس ماموریتتان تمام نشده است.
یادگیری، فهمیدن چیزی است که از قبل می دانید.
همیشه آزاد هستی که ذهن خود را تغییر دهی و آینده ای متفاوت، یا گذشته ای متفاوت را انتخاب کنی.
اگر از مشکلات دوری کنید، شما هرگز آن کسی نخواهید بود که بر آن ها غلبه کرد.
هیچ وقت به شما آرزویی داده نمی شود مگر اینکه قدرت به واقعیت پیوستن آن هم بهتان داده شود. ولی، شاید مجبور باشید برایش تلاش کنید.
آیا فاصله ها می تواند شما را از دوستان جدا کند؟ اگر می خواهی پیش کسی باشی که دوستش داری، همین الان پیش او نیستی؟
اگر آن هیچ وقت تقصیر ما نیست، ما نمی توانیم مسئولیتش را قبول کنیم. اگر نتوانیم مسئولیتش را قبول کنیم، پس ما هیمشه قربانی آن هستیم.
یک نویسندۀ حرفه ای، آماتوری است که تسلیم نشد.
یک عمر در انتظارِ کسی هستی که درکت کند و تو را همانگونه که هستی بپذیرد و عاقبت درمییابی که او از همان آغاز خودت بودهای ...