متن زهراامیدی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زهراامیدی
یک دیده نظر کردم و
یک عمر پشیمان گشتم...
قسم به چَشم سیاهت
که جانم به لب رسیده، از نبودنت...
و تا به امروز سالهاست که در تنهایی غوطه ورم
غم هایم را درون سینه ام پنهان میکنم
لبخند بی جانی بر چهره دارم
شادی هایم را در کودکی جا گذاشته ام
و اکنون هر چقدر بزرگتر میشوم
غم هایم بیشتر و شادی هایم اندک است
نمیدانم در این روزگارِ...
تنها دلیلِ ماندنم در این زندگی پُر از اندوه
وجودِ نازنینِ توست
وجودِ چشمانی که نور زندگی ام شدند
و خنده هایی که اُمید را در من زنده کردند.
گاهی زمان نمی تواند التیام بخشِ تمامی زخم هایی باشد که تا به مغز و استخوان آدمی رسوخ کرده اند. چرا که با گذشت زمان تنها به زخم هایت عادت میکنی، به نبودنِ کسانی که گمان میکردی تا ابد ماندگارند و اکنون که باید نیستند. گرچه انسان ها رفتنی هستند...