شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
می گویم بیا چشم هایمان را ببندیم و خیال کنیم این آخرین مرحله فیلم « جومانجی » است. میمون ها حمله کرده اند، خفاش ها آمده اند و رفته اند، از پس زنبورهای غول آسا هم برآمده ایم، سیل و شبیخون گیاهان آدمخوار را هم پشت سر گذاشته ایم، حالا آن مردک شکارچی کلاه به سر مسلسل به دست در هیبت کرونا نازل شده، از این خیابان به آن خیابان دنبال مان می کند، توی سوپرمارکت و مترو. شاید کار به جنگ تن به تن بکشد، اما بُرد مرحله آخر با ماست، ما از پس این مرحله هم برمی آ...
در دو روز عمر کوته سخت جانی کرده امبا همه نامهربانان مهربانی کرده ام...