دلمان مرد از بس زنده ایم برای هیچ
می گویم بیا چشم هایمان را ببندیم و خیال کنیم این آخرین مرحله فیلم « جومانجی » است. میمون ها حمله کرده اند، خفاش ها آمده اند و رفته اند، از پس زنبورهای غول آسا هم برآمده ایم، سیل و شبیخون گیاهان آدمخوار را هم پشت سر گذاشته ایم، حالا...
بنویس / بنویس و هراس مدار از آنکه غلط می افتد. بنویس و پاک کن همچون خدا که هزاران سال است می نویسد و پاک می کند و ما هنوز زنده ایم در انتظار پاک شدن بر خود می لرزیم