مرا که با تو ام از هر چه هست باکی نیست ....
بجز رویت نمی خواهم که روی هیچ کس بینم... ️️️
قیامت باشد آن قامت در آغوش..️.
گر من.... به تو فرهاد صفت.... شیفته ام عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی !
فکرم به منتهای جمالت نمی رسد کزهر چه در خیال ِ من آمد نکوتری ..
بسیار خلافِ عهد کردی، آخر به غلط، یکی وفا کن...
رنجور عشق به نشود جز به بوی یار....
. دو چشم مست تو شهری به غمزه ای ببرند کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من هیچکس می نَپسندم که به جای تو بود
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
ما را به جز تو؛ در همه عالم، عزیز نیست... ️️️
ره صبر چون گزینم، من دل به باد داده که به هیچ وجه جانم، نکند قرار بیتو
. گر سر برود فدای پایت دست از تو نمی کنم رها من ️️️
هیهات از این خیال محالت که در سرست ...
ما به تو مُستأنسیم، تو به چه مُستوحشی؟
چه کرده ام که به هجرانِ تو سزاوارم ؟
تو زیباتر از آنی... که کنم وصف و بیانت!
هم چنانش در میانِ جانِ شیرین، منزل ست
چشمت خوش است و بر اثر خواب خوش تر است..
درخت دوستی بنشان که بیخ صبر برکندم
من از آن روز که دربند تؤام آزادم...️
. پیش رویت ، دگران صورت بر دیوارند
قدر وصالش اکنون دانی که در فراقی
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم..