پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کرشمه بسته زلف یار خواهم شد، بی دل و بیقرار خواهم شدشهره روزگار خواهم شد، عاقبت سر به دار خواهم شد راهی لحظه ی سرآغاز و یک جهان آسمان پرواز و محو آرامش گل ناز و چشمه ی جویبار خواهم شد آه یک لحظه نگاهش من، جاده پیمای سر براهش منبا غباری که در پگاهش من، اخرش تار و مار خواهم شد از دو چشم سیاه آهویش، در تماشای رقص گیسویش با تمنای خال هندویش، محو سیب و انار خواهم شد از پی سوز و ساز می آید، با کرشمه به ناز می آیدآن زمانی ک...
کرشمهجبریل ارغوان اردی بهشتیپیش کش یک کرشمه ی موساییت...
به یک کرشمه توانی که کار ما سازی ولی به چاره بیچارگان نپردازی...
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبتروزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده...
.دو چشم مست تو شهری به غمزه ای ببرندکرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد...
حال ابری ام باران می خواستتا زمزمه نبودنت را بخوانمکه شاید آسمان دلمکمی سبک شودمن تو را دوست داشتموقتی قلبم پر از اعتماد شده بودمن تو را می خواستموقتی کرشمه هایتهر لحظه بهار را می آوردراستش را بگویممدت هاست دیگر اشک نمی ریزمبا رفتنت آنقدر مفلوک شده ام کهزندگی از من دست کشیده باشدمن یک تنهایی بزرگمهر صبح بیدار که می شوماز خودم خداحافظی می کنم...
اشاره ای نظری یا کرشمه ای با تو به شوق روی تو با سر دویدنش با من...