من زنم، زن.... به نام عشق،عشقی که معجزه است و من در واقع همان معجزه ام من گرانبهاترین معجزه خداوندی هستم که زیبایی را در وجود من تمام کرده است من زنم،زن.... که برای داشتنم باید به بهار سبز سلام کنی زیر باران اردیبهشت راه بروی به ساحل آرام نگاه...
طلوع زیباست وقتی از پشت خنده ی تو آغاز شود و بگوید تو که باشی مگر آرزوی دیگری می ماند و من کودکانه خورشید را بغل می گیرم آنگاه که دل ام پای رفتن می خواهد و یک دنیا راه تو که باشی همه ی ثانیه ها، ساعت ها از...
تابوتم آه درختی است فریاد می زند زندگی را
اندام درخت می لرزد با صدای آذرخش آسمان و چقدر چشمهایم دلتنگ می شود برای لمس فرش زمین آنگاه که برگها عاشقانه می بارند بر من تا بر دار آویزم تب و لرزم شاهکار پاییز است که مرا ذره ذره زرد می کند