هنگامه ی سحر است
دهقان به کشتزار رفته و
تندر غریو برداشته
آذرخش فرود آمده
رود به کناره بازگشته و
زمین از سبزه شاداب
آسمان، تازه از باران و
تاک، قطره قطره پُربار و
جنگلِ تابناک
ایستاده، در انتظارِ آفتاب
طبیعت سَربرداشته از
سِرّ این همه آفرینندگی و
روحِ زندگی...