سایهها مرا نمیبینند، نور را باید جست؛ در بازتاب خلوتِ بیانتها، وجودم را پیله میکنم، تا شاید پرواز کنم از قفسِ تاریکی
از آن روزی که افکندی دلم را میانِ بسترِ زیبای رویا مدام عاشق شدم، با حسّ جانم همه، ذرّاتِ هستی را؛ خدایا