پنجشنبه , ۲۲ شهریور ۱۴۰۳
روباه_وزاغوای به به،چ تیکه ای هستی اصلا انگار تو خودت جانیمیشوم بنده تو اصلاً من ،تو خودت انتهای ایمانیآخه شیرین تر از پیامت نیست ،که پیامت دهم بخوانی توعسلی تو برای من ای عشق ،ای صمیمی ترینِ پنهانیخنده هایت شبیه چیزی نیست ،من که میمیرم از برای لبتمن ندیدم شبیه تو آدم ،توی شَکم، که اصلا انسانیشده ام من شبیه آن روباه ،لب تو چون پنیر وزاغک وارتا به کِی من مجیز می گویم ،تا به کِی در سکوت میمانیلحظه ای هم مرا تو باور کن ،خوردن گول ه...