متن صیدنظرلطفی

چون من
بی قرار

عقربه های
ساعت ِدست تو

نگیر ازمن
نگاهت را
هزاربار خوانده ام
شعر چشمانت را

صیدنظرلطفے (صابر)

دل در تلاطم
چشمانت

اقیانوس ارام من

صیدنظرلطفی

می سراید
غزلی از عشق
مثنوی ها می خوانم
از نگاه معلم

کم کن
فاصله ات را
اردی بهشت در راه است

فرهاد که توباشی
همه چیز
شیرین است

بی تو ندهم
به هزاران بهار

این دل پاییزی ام را

درمن
هزاربهار می روید
اگرنوروز
آمدن تو باشد

درمسیری که تو نیستی
من هم غایبم

چه تفاهمی

وقتی بیایی
نوروزاست
هزار بهار دیده ام

بی چتر باید رفت
زیرباران عشق
ناز می بارد

جای بهار
شکوفه داد

گلهایِ دامنت
در خیال من



🌹⚡️🌹⚡️👍⚡️

بخوان مرا
جان می دهم
پای صدای تو

ماه که توباشی

میل ماندن ندارد



هیچ ستاره ای
صیدنظرلطفی

پوشالی ست
برپیشانی باد

آر ز و ها

بیا
محو روی توست
آیینه ی خیال من

با دل می روم
جاده ی خیالت
ازپایی که نبود

کنارم باشی
بهشت م
نزدیک است

به گذشته ام ببر

دوست داشتنت
عطر چای تازه دم می داد

یک ایستگاه مانده
تا بهار


قدم بزن
جاده ی خیالم را

توفقط بخند
می پیچم
نسخه ی
دوست داشتنت را

دل پراز یادتوست
کجای ان بگذارم
درد نداشتنت را

صدایم کن
به پایت می ریزم
چون پاییز
برگ به برگ وجودم

قاب کرده ام
نامت را
پشتِ
دیوار دوست داشتن هایم