رنج می برم از این که ببینم هر روزی داره به سن پدرم اضافه میشه رنجم میده برای اینکه عاشقشم
تا ابر کشاندند مرا، آب ندادند بر تاب نشاندند ولی تاب ندادند از بهره ی شاهنده ی تقطیرِ نجابت - یک جرعه به من جاذبه ی ناب ندادند آن گاه که با دشنه بریدند حضورم - بر تیغه ی زنگاریِ آن ساب ندادند از ماهِ نگاه ام که ننوشیده گذشتند-...