شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
از طریق پنجره، نور خورشید جریان دارد،مناظر رویایی ذهنم را روشن می کند، زمزمه ای از حکایت های جهانی نادیده،در گوشه ی خاطرات، شنیده می شوند،در صفحات هر کتاب گرامی،داستان روح من پرواز می کندغزل قدیمی...
دره سرسبز آرزوی من استبا برگ های شسته ی درختانآبشاری دارد پراز خوشه های شکوفهگرمای آرامش در خود نهفتهغزل قدیمی...
در شب عمیق خوابم خواب آرزوییدر هوای خیالم بر فراز آسمانیمیرسد باغی از شدت آرزوی دلمپر از گل آرمان و پرواز پرندگانیدرآ در پی این خواب بی پایان منو بیاب مقصدی برای روح آشفتگیغزل قدیمی...