«دکمهی پیراهنش» آنقدر دل بستهام بر دکمهی پیراهنش که نفسهایم همه در عطر او پنهان شده فکر آغوشش مرا در خواب هم آرام کرد هر نفس با یاد او چون نغمهی باران شده لبخندش چون سحر بر جامهام گل میدمد دل اسیرش تا ابد در حلقهی ایمان شده