در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ...
صخره ام ،هر قدر بی مهری کنی می ایستم..
کُشتم دل خود را که نبینم دگری را...
مرا روز قیامت با غمت از خاک مى خوانند..
از این شادم که در زندان یادت،محبوسم
از مشرقِ نگاهِ تو خورشید می دمد صبحی که با تو می شود آغاز ، دیدنیست!
برکه ی بختِ من از ماهی دل مُرده پر است ...
خانه ی قلبم خراب از یکه تازی های توست..
ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید...
نباید دل به هر کس بست، اما دوستت دارم..!
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد ..!
من پریشان تر از آنم که تو می پنداری
به هر دل بستنم عمری پشیمانی بدهکارم..
غم پروریم؛حوصله شرحِ قصه نیست ...
به خواب ظلمت آلودیم شب های زلالی را دریغا ما ندانستیم قدر آن لیالی را! به جای شمعدانی های سرشار از شکوفایی کنار یکدگر چیدیم گلدان های خالی را مزار از دشت می سازند و تابوت از صنوبرها خدایا کی به پایان می بریم این مرگ سالی را! کسی با...
لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آرزو از ما به دل مگیر، همین است زندگی
در وفاداری ندیدم هیچ کس را مثل تو ای غم از حال دلم یک لحظه غافل نیستی
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
گفتی به من نصیحت دیوانگان مکن!! باشد ، ولی نصیحت دیوانه می کنی!!
با آنڪه بی دلیل رها می ڪنی مرا آن قدر عاشقم ڪه نمی پرسمت چرا
جز خودم هیچکسی در غم تنهایی من مثل فواره سر گریه به دامان نگرفت
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی از یاد ببر قصه ی ما را هم از امروز درباره ی ما هرچه شنیدی نشنیدی آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم! انگار نفهمیدی و انگار ندیدی ای نی چه کشیدی مگر از...