در شبِ حیرت، پردهٔ اسرار برون آمد ز نور، چون تجلّیِ بیکران، بر دَمِ تاریکِ دور. پیکری یا سایهای؟ یا نَفَسِ بیجسمِ عشق؟ کز دلِ ظلمت شکفت، چون سُرودی در حضور. هر درختی گشت محراب، و هر ستاره شمعِ راز، چون فرشته بر زمین، گام نهاد از بحرِ شور. زان...