متن محمد خوش بین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محمد خوش بین
بر لوح ضمیرم رخ تو مسئله ساز است
هر لحظه مرا با رخ تو راز و نیاز است
کمتر گله از شوق من مست کن ای یار
در راه تو قلبم پره از سوز و گداز است
من مست نگاه تو شدم هول برم داشت
فکر بوسیدن و آغوش تو...
من مست نگاه تو شدم هول برم داشت
خیال از لب و آغوش تو را سرم داشت
قراره نیمه شب حال و هوای طوفانی
گناهش همه هست گردن یک شیطانی
کشم نقاشی بال وپرت را
رخ ماه و دو چشم دلبرت را
شبیه کودک بی مادر از درد
کشم بروی سینه ام سرت را
منم عاشق تویی معشوقه من
بخواب راحت تو روی سینه ی من
بیا فریاد از دردم تو بشنو
که بشکستن دل بی کینه من
تو عشقم...
تو زیبا دختری از آسیایی
نژاد پاک از این جغرافیایی
سرت بالا بگیر ای ماه زیبا
که تو از خاک پاک آریایی
🍁در آ غوشت بگیرم سرد سردم🍁
دو چشمان سیاهت برق دارد
ولی با رشته ی من فرق دارد
که من زخمی عشقم میهراسم
خم گردابه ی عشق غرق دارد
عطش دارم ز دردم با تو گویم
نشسته بغض تلخی در گلوبم
کدامین درد را فریاد باشم
که در من هست...
در این زمانه ی گناهی که مهربان بود
به من بگو تا که بدانم کدام جان بود
نگاه کرد و سپس به من خیره شد او
اگر چه ختده ام با نگاهش همزمان بود
همچو یک قایق کوچک دست مرا گرفت
به دورترین نقطه در جهان مسیرمان بود
به خشم...
من آن کویر خشکم که بارانش تو هستی
عطش دارم از عشقی که پنهانش تو هستی
اگر شهدم اگر زهرم اگر قطره و یا بحرم
من آن گمگشته در راهم که پایانش تو هستی
بگو عشقم کجا گیرم سراغت نازنین یارم
شوم پروانه تا آیم به باغت نازنین یارم
سحرگاهان...
منم تنها ترین تنهای بی کس
بیا عشقم به فریاد ، دلم رس
بیا که هرچه گویی لایقم من
غزل بانوی شعر دفتر من
بیا نشکن تو قلب خسته ی من
توبشکن آن سکوت بسته ی من
بمان پیشم نرو هرگز عزیزم
کنارِ این دل بشکسته ی من
همه شب...
منم تنها ترین تنهای بی کس
بیا عشقم به فریاد ، دلم رس
بیا که هرچه گویی لایقم من
غزل بانوی شعر دفتر من
بیا نشکن تو قلب خسته ی من
توبشکن آن سکوت بسته ی من
بمان پیشم نرو هرگز عزیزم
کنارِ این دل بشکسته ی من
همه شب...
عشق شیرین تو بر قلب من اهدا میشود
با نگاهت ، کاخ عشقم پر ز رؤیا میشود
تو در این کاخ مقدس ، پادشاهی میکنی
اوج قدرت را ببین ! تا عرش اعلا میشود
چشم عالم در پی ، تفسیر عشقت کور شد
در دیار عاشقان ، عشق تو معنا...
وقتی تو می آیی خیابان دلپذیر است
پهلو به پهلو این درختان دلپذیر است
تو که باشی ابرها هم عاشقت هستند
بارقص موهای تو باران دلپذیر است
گل من ! مثل گل ها تو قدم بر می داری
به پایت کفش ها دو گلدان دلپذیر است
خورشید گونه از هوایم...
قلبم به درد آمده باز میان گیر و دار شب
بیا که با تو بشکند سکوت ماندگار شب
قامتت سرو رعناست ناز کم کن عشق والا
بیا که نور تو دهد پایان بر اعتبار شب
بیا که با صدای تو می شکند سکوت شب
تا آخرین نفس زدم قرعه در...
شب
قلبم به درد آمده باز ، میان گیر و دار شب
بیا که با تو بشکند ، سکوت درماندگار شب
ای قامت سرو رعنا ، ناز کم کن عشق والا
بیا که نورت می دهد ، پایان بر اعتبار شب
بیا که با صدای تو ، می شکند سکوت...
خنده هایم عجیب تب دارند
سدی از گریه در عقب دارند
همه شب اگر به شعر می کوبد
از رنج و غمش به یار میگوید
چون او را بی قرار می بیند
هنوزهم در انتظار می بیند
چندی ست اظطراب هم دارد
با اینکه قرص خواب هم دارد
در این...
در نوبتی دوباره دلم را مرور خواهم کرد
از غم به هر بهانه ممکن عبور خواهم کرد
حتی اگر تمام راه ها مسدود باشد
آسمانی دیگر راهی دیگر جور خواهم کرد
دوباره بهار زندگی سبز خواهد شد
که با هر شکوفه اش حس غرور خواهم کرد
تمام دیروزهای تلخ با...
چشمان سیاه تو مرا می برد
آن نگاه تو خواب مرا می برد
وقتی که آه میکشد لبهای تو
پس لرزه ی آهت مرا می برد
تا که رسد ساعت دیدار تو
ساعت و عقربه مرا می برد
از رهبری دشمنان دیگر کشور نمی ماند
از سرباز بی رهبر سری سنگر نمی ماند
شاید قصه همین است سرباز سرباز است
در گیر و دار و گفتگوی رهبران مست
سرباز باید سر دهد رهبر بیاساید
همیشه مادر بچه را رهبر نمی زاید
مادر قضا این است وقتی سرباز میزایی...
برای دیدنت ای یار دوباره بزم به پا کردم
که از عشقت میان موج چشمانت شنا کردم
بلور گردنت ای ماه ربوده عقل و هوش من
زلیخای وجودم را ز دیدارت فنا کردم
چه تنها میشود این دل نباشی در کنار من
که رفتی من شکایت های تو باد صبا...
باز آمده چنگیز و ، تو کشور بی لشگر
گرفته از جهل تو صدها نیزه و خنجر
چنگیز های امروز هر روز می ریزند
خون هزاران جوان با رسانه و خبر
شک میکنم گاهی به عاقل بودنم وقتی
می ریزد از هر سو خبر با سنگ زور و زر
تب...
دلم خیال روی تو لحظه به لحظه میکند
نقس نفس به یاد تو هوا به سینه میکند
تنها چراغ روشن شب های تاریکم تویی
ای نازنین احساس آفتابی دنیایم تویی
می شود باز هم تو را گاهی نگاهت بکنم
می گذاری این چنین گاهی عبادت بکنم
یا پیش من تا...
برای جوشش یک شعر کوتاه بمان
حداقل عاشق تا نیمه این راه بمان
بی تو زندگی برای من ممکن نیست
ای عشق آه نکش آه نرو ، آه بمان