برای شعرگفتنم قلم میخواهم و کاغذ و سرای زیبای وجودت را که مرارتِ سرایشم را کم میکند چشمانت غزل می سرایند ازبرایم و دستانت تار می نوازند و من از نتهای چشمها و دست ها و لبهایت کپی میکنم و رقص زیبای گیسوانت را نیز یواشکی درذهنم نقاشی عجب پازلی...
با هفت هنر دیدن دنیا رفتیم با قاصدکی به سمت رؤیا رفتیم موسیقی و شعر و عکس جان داد به ما تا ساحل بی کران دریا رفتیم