یار گرفتهام بسی، چون تو ندیدهام کسی شمع چنین نیامدهست، از در هیچ مجلسی عادت بخت من نبود، آن که تو یادم آوری نقد چنین کم اوفتد، خاصه به دست مفلسی صحبت از این شریفتر صورت از این لطیفتر دامن از این نظیفتر، وصف تو چون کند کسی خادمهٔ سرای...